۱۳۸۸ مهر ۱۵, چهارشنبه

الله اکبر!

یادم میاد که بیست و دوم بهمن بود و اون سالها بعضی ها برای نشون دادن اخلاص خودشون به جمهوری اسلامی، میرفتن بالا پشت بوم و الله اکبر میگفتن! من و داداشیم هم دوست داشتیم که از این فرصت استفاده کنیم و برای تماشای زیبایی آسمان شب بریم بالا پشت بوم. دوتا خونه اون طرف تر یه خانواده شدیدا مذهبی زندگی میکردن که از بچه چهار ساله تا پیرمرد هفتاد ساله شون دائم تو مسجد محل ولوو بودند. اونها هم بالا بودن و با اینکه به خانواده ما توی روشنایی روز احترام میذاشتن، بعد از اینکه چندین الله اکبر گفتن و از من و داداشی صدایی در نیومد شروع کردن وسط الله اکبر به مرگ بر منافق گفتن، من به داداشیم نگاه کردم و باهم به حماقت این
جمع خندیدیم.
غرض اینکه به نظر من یکی از مسائلی که باید روی اون تو مملکت ما کار بشه ریشه کن کردن دیدگاه خودی و غیر خودیه هنوز هم وقتی که با دوستام صحبت میکنم این معضل تو فرهنگ ما وجود داره بعضی ها عقیده دارن که به دلیل عدم تطابق فکری و ایدئولوژیک با افراد، باب گفتگو هم بسته میشه، که البته من به اینطور فکر کردن هم نوعی دگم گرایی وتقسیم کردن افراد به خودی و غیر خودی نگاه میکنم و معتقدم که این هم نوعی نگاه فاشیستی به اطرافیانه.

هیچ نظری موجود نیست: