»»دستنوشته های یک دیوانه««
۱۳۹۰ آذر ۲۲, سهشنبه
زندگی
به بازی می مانست گویا،
تلاش، تلاش، تلاش؛
ساخته شد.....
شادی کودکانه ی یک پیروزی؛
حالا که همه چیز مهیا شده بود، ناگاه در کمتر از چند ثانیه، نابود شد، انگار که از ازل نبوده،
و این لحظه ای بود که تنها حرکت یک انگشت بر اولین دومینو ضربه زد........
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر