۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

جشن تولد چهل سالگی علی تاجرنیا در مقابل اوین!!



دیشب روبروی دیوار بلند اوین همسر و سه فرزند علی تاجرنیا چهل سالگی وی را جشن گرفتند، برروی کیک تولد او نوشته شده بود علی تاجرنیا را آزاد کنید!
با خود فکر می کردم که این غریبانه ترین جشن تولد تاریخ است! و چه اندوه بار است این تصویر!


از ما چنان كه باید و شاید
كاری نرفته است

اینك كه پای رفتنمان نیست
بی تاب و بی توان
یعنی كه تاب نیست
،
توان نیست
هنگام برگذشتنمان نزدیك
دیگر زمان ماندنمان نیست
تنها
چشم امید ما به شما مانده ست
ای سروهای سبز جوان
ای جنگل بزرگ جوانان سروقد

گفتیم با بطالت پدر از بیم
بیعت نمی كنیم و
نكردیم

اما بر جمع ما چه رفت
كه مفتون شدیم و راه
راندیم بر تباه

دیدیم
اینجا نه رستگاری
كه هول زار تباهی بود
پایان سر به راهی

آری، دریغ،
عقربه ی ساعت زمان
راهی به بازگشت ندارد

اینك رسیده ساعت ما
،
تنها
چشم امید ما به شما مانده ست
ای سروهای سبز جوان
ای جنگل بزرگ جوانان

تا استوارتر به بر آئید
و همصدا بسرائید
:
«
ما سروهای سبز جوانیم
در چار فصل سال
سرسبز و سرفراز می مانیم
»
چشم امید ما به شما مانده ست

گر ابرهای تیره سفر كردند
و نور روشن فردا را دیدید
از ما به مهربانی یاد آرید
از ما كه در تمام شب عمر
در جستجوی نور سحر پرسه می زدیم

در خاطر آرزوی ما را
بسپارید
از ما به مهربانی
یاد آرید !
...

حمید مصدق

۱ نظر:

امین گفت...

افندی احترام خودت رو نگه دار.
اگه شما منطق داشتین فحاشی نمی کردین.

به یاد مرحوم موسوی :
چیزی چرا نمی چیزی؟