۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه

رویا!

با تکان شدیدی از خواب پریدم! نمیدانم که از ترس بود یا از گرما ولی همچنان که نفس نفس میزدم خیس از عرق بودم، لحظه ای بعد در دستشویی را باز کردم و با بالا کشیدن شیر دستشویی وچرخاندن آن به سمت راست لحظه ای به جریان آب از آن نگریستم.
دستانم را زیر آب گرفتم و بدون مکث چندین بار آبی را که در دستانم پر میشد به صورتم زدم! خواب عجیبی بود در آینه به خودم نگاه کردم و قطرات آبی را که روی آینه پاشیده شده بود با یکدستمال توالت که از رول دستمال جداکردم پاک کردم و دستانم را به دوطرف آینه روی دیوار تکیه دادم و شروع به مرور آن رویایی که دیده بودم کردم. دیده بودم  که در حال تمرین خود هیپنوتیزم دستانم را که در کنار خودم دراز کرده بودم به سان همیشه با عمیق شدن هیپنوز من  از روی تخت جدا شدند و به سان دو افعی چنبره زده گردنهای خود را باد کرده و به سمت مچ پاهای من نگاه میکردند ولی به ناگاه تبدیل بدو افعی خشمگین شده و به همدیگر حمله کردند، افعی راست افعی چپ را بلعید و چون به بدن من چسبیده بود مرا نیز با او بلعید. ولی معنی این چه بود؟ چه بود که مرا به این حد وحشت زده کرده بود!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام دوست عزیز از اینکه از وب لاگم بازدید کردید ممنون

منتظر حضور دوباره شما هستم
وهمچنین دوستی واشنایی بیشتر.

آبکناری گفت...

سلام دوست عزیز،
متاسفانه خودت رو معرفی نکردی و به صورت ناشناس کامنت گذاشتی که شناسایی تو برام غیر ممکنه
اگه دوباره اینجا کامنت گذاشتی لطفا اسم سایت یا وبلاگت رو درج کن خوشحال میشم.
پوریا